شاعرانه
02 دی 1398 توسط مدرسه علمیه حضرت زینب کبری ارومیه
تو آن مشکی دلچسبی که باید بر سرم باشد
برای پر زدن تا آسمان،بال و پرم باشد
بمان با من که من با تار و پودت حرف ها دارم
بمان تا خاطراتت شعر های دفترم باشد
من از آن طعنه ها چیزی به جز این را نفهمیدم
که باید سایه ات آرامش دور و برم باشد
گذشتم از کنار پرچم یا فاطمه،«در زیر لب»گفتم
که بی شک ظاهرم باید شبیه مادرم باشد
من آن ققنوس خواهم شد،که بر میخیزد از آتش
به شرط آنکه چادر،پاره ی خاکسترم باشد
مرا از قیل و قال شهر بیرون میکند آری
دلم میخواهد این مشکی،دوات و جوهرم باشد
اگر در عشق جان دادن سزای عاشقی باشد
بمان تا تارو پودت لاله های پیکرم باشد…
✨ سروده از خانم #امجدیان