دربارهی زندگانی حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها
دربارهی زندگانی حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها بیشتر بدانیم
شناخت اکثریت ما از حضرت زینب سلاماللهعلیها محدود به واقعهی کربلاست؛ در حالی که ایشان فضیلتهای دیگری نیز دارند که اغلب از دیدها پنهان مانده.
چنانچه حضرت آیتالله خامنهای نیز میفرمایند: *اگر فرض میکردیم که حادثهی کربلا اصلاً نبود، باز زینب کبری سلامالله علیها، یک شخصیت برجسته، یک انسان بزرگ و یک زن قابل تبعیّت و پیروی محسوب میشد.* ۷۴/۰۷/۱۲
در زیر، دانستیهای مختصری از زندگانی ایشان آمده. برای مطالعه بیشتر در اینباره میتوانید به پایگاههای ویکی فقه و ویکی شیعه مراجعه نمایید:
حضرت صدّیقه صغری، زینب کبری (سلاماللهعلیها) دختر ارشد علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری در ایام حیات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مدینه منوره به دنیا آمدند.
بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام (ص) صورت گرفت. گفته شده است که جبرئیل از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است. سپس پیامبر(ص) او را بوسید و فرمود: «حاضران امّتم، غایبان را از کرامت این دخترم زینب آگاه کنند؛ همانا او مانند جدهاش خدیجه است.»
پدرش او را به عقد برادرزادهاش عبدالله بن جعفر درآورد. حاصل این ازدواج ۵ فرزند به نامهای عون و محمد (شهدای کربلا)، عباس، علی و امکلثوم بود.
حضرت زینب (سلام الله علیها) ملقب به، عقیله بنی هاشم و عقیله الطالبین بود. عقیله، زن کریمه را می گویند که در بین فامیل بسیار عزیز و در خاندان خود ارجمند باشد.
همچنین در فرهنگ عربی عقیله به زن خردمندی می گویند که مسائل را با صبر و خرد بالا حل و فصل کند و در کارش دوراندیشی و آینده نگری داشته باشد.
برای ایشان، القاب دیگری نیز نقل شده است، همانند عالمه غیر معلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه و شریکةالحسین.
حضرت زینب (س) را به سبب سختیهای بسیاری که در زندگی دید، ام المصائب نیز لقب دادهاند.
حضرت زینب کبری (علیهاالسّلام) پس از گذشت حدود ۱۸ ماه بعد از شهادت امام حسین (علیهالسّلام)، در ۱۵ رجب سال ۶۲ هجری در ۵۷ سالگی به دیدار معبود شتافتند.
پیرامون بحثهای مطرح شده در مورد محل دفن حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) میتوان چنین نتیجه گرفت که: دیدگاه شام از قرائن اطمینانبخشی برخوردار است و موجب حصول ظن قریب به یقین است، در حالی که دیدگاه مصر اشکالات فراوان دارد و احتمال مدینه نیز فاقد دلیل تاریخی است.