شهیدانه
دلِ من تنگ و
هوایی نگاهت شده است…
دلِ من تنگ و
هوایی نگاهت شده است…
امام حسن علیه السلام:
نعمتها تا هستند ناشناختهاند، وهمین که رفتند قدرشان شناخته میشوند.
?بحارالانوار،ج۷۸،ص175
بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم
الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ
مدرسه علمیه حضرت زینب کبری” سلام الله علیها ” ارومیه
#تشرف خدمت آقا امام زمان(عج)
?(از بیانات آیت الله ناصری)
✳️یکی از دوستان نقل کرد و گفت: دو سه تا گرفتاری داشتیم و وضع ما خیلی خراب بود. گفتیم می رویم از حضرت رضا عليه السلام حاجت می گیریم و می آيیم.
?رفتیم مشهد و مسافرخانه گرفتیم. اتاق ما طبقة بالا بود. همسرم را گذاشتم و رفتم حرم. از حرم که برگشتم، دیدیم در خانه کسی نیست.
?از خادم سؤال کردیم؛ گفت: «همسر شما از آن بالا می خواست پایین بیاید، از پله ها افتاد پایین و او را به بیمارستان بردند».
فوراً به بیمارستان رفتم و دیدم سر و دست او شکسته است.
? گفتم: «یا امام رضا! خوب از ما مهمان داری کردی!»
♻️ فردا صبح در راه برگشت از حرم زمین خوردم و دنده ام آسیب دید. گفتم: «یا علی بن موسی الرضا! من آمدم دردی از دلم برداری، دو تا درد هم روی دلم گذاشتی. باشد طوری نیست. دیگر حرم هم نمی آیم».
? بادرد وتضرع رفتم یک کنار نشستم، یک خرده تخمه گرفتم و شروع کردم تخمه ها را شکستن. بعد دیدم یک آقایی✨ در آن جمعیت دارد می آید که خیلی فوق العاده است
و پشت سر او پیرمردی است كه کوله پشتیاي پشت او است و با ادب دارد می آید.
?آن آقا رسید مقابل من وگفت: «اینجا آمدهاي».
گفتم:« بله اینجا آمده ام. حالا هم این طور نشسته ام. دارم تخمه می شکنم».
?گفت: «خدمت جدم رفتی، از جدم چه چيزي طلب کردی؟» من خیال کردم یکی از سیدهای زائر امام رضا(ع) می باشد.
گفتم: «آقا! از اين کاسه چوبی که کسی حلوا نخورده است!»
❤️آقا فرمودند: «این حلواهایی که از اول عمر تا به حال خوردهای از کاسه که بود؟
?مصلحت تو چنین است. خدا می خواهد اجر و مقام بدهد، بلا می دهد(تا لایق مقام و مرتبه شوی)
و در این اثنا میان گفتگو از نظرم غايب شد.
بعد متوجه شدم که آن شخص مولایمان امام زمان(عج) بوده ✨?
(ای داد وفغان که نشناختم
وای که در این ابتلاء باختم)
صَـلَ اللهُ عـَلـیکَ یـا صـاحـبَ الـزَّمـان (عج)
برگزاری مراسم آبروی محله ودیدار از خانواده شهدا در منزل شهید بزرگوار تقیزاده به مناسبت چهل و یکمین سالگرد هفته دفاع مقدس توسط طلاب جهادی و بسیجی فعال حوزه علمیه حضرت زینب کبری “سلام الله علیها"ارومیه