سلام_صبحگاهی
سلام_صبحگاهی
دلم به باده و گل وا نمیشود، چه کنم؟
بهار من بُوَد آن دَم که یار میآید …
وَ تَصَدَّق عَلَینا؛
یا صاحبَ العصرِ والزَّمان…
به بهانه های مختلف میخواهیم به یادتان باشیم و متمسک به وجود پُر مهرتان باشیم.
از بدبختیهای زمانه به شما پناه میآورم…
*إنّي أُریدُ أَماناً یابنَ فاطمة*
*مُستَمْسِکاً بِیَدي مِنْ طارِقِ الزَّمَن*
مِن فاطم و بَنیها ثُمّ والدِها*
و المرتضی حیدرُ أعني أبالحسن*
من امان میخواهم ای پسر فاطمه.
از دست بلاهای زمانه دست به دامان فاطمه، پدرش، فرزندانش و نیز امیرالمؤمنین علیهم السلام شده ام.
سلامتی_و_فرج_مولا_صلوات
مدرسه علمیه حضرت زینب کبری” سلام الله علیها ” ارومیه